بیاد شهيد حسين نصيرى

بوسيدن فرزند قبل از شهادت

خوب به خاطر دارم؛ قرار بود حسين، پسرم جواد را دكتر ببرد. ساعت چهار بعد از ظهر بود كه فرزندانم را با اشتياق فراوان بوسيد و سپس رو به به من كرد و گفت: «من عصر برمى‏گردم و جواد را نزد دكتر مى‏برم». يك مرتبه احساس عجيبى وجودم را فرا گرفت. به صورتش خيره شدم و در چهره‏اش حالتى ديدم كه تا آن لحظه نديده بودم؛ هاله‏اى از نور اطراف چهره‏اش را گرفته بود. از خانه بيرون رفت و من ديگر او را نديدم تا اين كه خبر شهادتش را برايم آوردند.

(مجله‏ى خانواده، ش 148، 1 / 7 / 77، ص 16)

راوى: همسر شهيد

 133.jpg

امام رضا عليه‏السلام حافظ شماست

بیاد شهيد عبدالحسين برونسى

مدتى از تولد دخترم زينب گذشته بود كه شب، همه‏ى ما را به حرم مطهر امام رضا عليه‏السلام برد. بعد تك تك بچه‏ها را دور ضريح طواف داد و در راه كه برمى‏گشتيم گفت: «اين بار كه به جبهه مى‏روم اگر شهيد شدم هر مشكلى داشتيد به امام رضا عليه‏السلام بگوييد؛ از حضرت رضا عليه‏السلام خواسته‏ام حافظ شما باشد».

وقتى مرا ناراحت ديد، شروع به خنديدن كرد و فردا صبح كه عازم جبهه شد، بر خلاف دفعات گذشته بچه‏ها را از خواب بيدار نكرد و فقط صورت آنها را بوسيد. من و مادرم او را با قرآن بدرقه كرديم. (مجله‏ى خانواده، ش 126، 15 / 7 / 76، ص 16)

راوى: همسر شهيد

202.jpg 

بر ستيغ قله‏ى شهادت

شهيد «ابوالفتح ورزدار» از آن شهدايى بود كه مى‏گويند دنيا را سه طلاقه كرده‏اند! او واقعا با عبور از جاده‏ى «سلوك» به سر منزل «شهود» رسيده بود و در ديده‏اش، دنيا با همه‏ى زيبايى‏هاى دلفريبش همان معامله‏ى «متاع قليل» مى‏نمود!

قبل از شروع عمليات فاو، براى آخرين بار به ديدار اهل و عيالش شتافت. فرزند خردسالش تازه زبان باز كرده بود و با شيرينى خاصى مى‏گفت: «بابا!». به او گفتند: «ابوالفضل! ببين چقدر قشنگ صدايت مى‏كند بابا!».

ناگهان رنگ از رخش پريد، دلش لرزيد و در چشمش آتشى زبانه كشيد. بچه را به تندى بر زمين گذاشت و در بهت و ناباورى اطرافيان لب گشود و گفت: «شيطان، بابا را گذاشته توى دهن اين بچه‏ها تا مرا از شركت در علميات باز دارد!».

اين را گفت و كفش و كلاه خود را برداشت و راهى شد و چه سبكبار!

هنوز مرخصى‏اش به پايان نرسيده بود كه رفت تا پايانى دنيا را بگيرد. زندگى همچنان تعقيبش مى‏كرد كه به فاو رسيد. در عمليات آزادى سازى فاو، خود نيز از قفس تنگ تن آزاد شد و آنگاه بر بلنداى آسمان جهاد به «شهادت» ايستاد!

(ما آن شقايقيم، تقى متقى، مركز فرهنگى سپاه، زمستان 75، ص 189)


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








برچسب ها :

موضوع :
شهدا ,   ,